loading...
دستنوشته ها وشعر
عباس نعمت الهی بازدید : 65 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سالها پیش

کتابم ، شعرم را

که پول چاپش راقسطی داده بودم

با شوق بسیار

برهر کسی دادم

      بر هر کسی

هیچکس نخواند

حتی....

جز مادری پیر

آنهم تنها یک شعرم

شعر تنهایی

قصه تنهایی

دلخور شدم

آزرده خاطر

هیچکس کتابم را نخواند

 

عباس نعمت الهی بازدید : 51 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

مادر باز بخند

تا باز خنده هایت راببینم

نگاهت را درآغوش کودکانه

آخر راهروی سرد اینخانه

مادر باز بخند

تا باز خنده هایت راببینم

عباس نعمت الهی بازدید : 76 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

ای پیچک عاشق

برای چه می پیچی گرد من

من که سرو نیستم

من هم پیچکی ساده

دنبال پایه ای می گردم

تاشاید بپیچم

سر پیچ اول

عباس نعمت الهی بازدید : 55 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

پیچ گوشتی رابرمی داریم

عجب سفت است این پیچها

روغن کاری نشده اند سالها

پیچ ها می برند

اشکالی ندارد

مغزم را برمی دارم

می شویم از هرچه بوده

از هرچه هست ونیست

حالا اما

آخ که پیچ هایش بریده

عباس نعمت الهی بازدید : 73 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سالها پیش

        یکی دو کوچه آنطرفتر

                  دخترکی صبحگاه

دفتر زندگی امضاء می کرد

        با نگاه کودکانه

دیگر ندیدمش اما

خاطرش هست همچنان

مشق زندگی دو کوچه آنطرفتر

عباس نعمت الهی بازدید : 85 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

یه آدم گذارش افتاد به سرزمین سوسکها

خانوم سوسکه رودیوار دیدش ،جیغ زد آی آدم

شوهرش گفت چته خانوم ، دوباره چی دیدی ؟لابد بازم آدم

خانوم سوسکه گفت:نیگا با دست بگیرش ، نکنه با لنگه کفش لهش کنی ، دیوارارو کثیف می کنه

بندازش تو توالت فرنگی سیفونم بکش

.......

دستاتو تمیز باصابون شستی؟

 

عباس نعمت الهی بازدید : 50 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

 

ساعت دوازده شبه

از خواب می پرم

انگشتام خوب کار نمی کنه

اثر قرصاست

لامصب میگن آرام بخش

چه میدونم چه کوفتیه

بالاخره میام پای کامپیوتر

خاک تواون سرش

همش وردش بهم ریخته

چند سال فونتای مغزمم بهم ریخته

میگم فردا می رم درستش می کنم

آخه ویندوز مغزمم بهم ریخته

قاطیه

امروز فرداست

فردا دیروز

دیروزفرداست

امروز پس فرداست

وای چیکارکنم

نمیدونم

چند تا تعمیر کامپیوتری می رم

میگن برو روانپزشک

می رم روانپزشک

روانپزشک معاینه می کنه میگه بروتعمیر کامپیوتر

جنگی یه تاکسی میگرم میرم  یه تعمیر کامپیوتر دیگه

.......

باباچرا خودت رو اذیت می کنی؟ مغزت ویروسیه

بایدآنتی ویروس روش نصب کنم

.........

رومغزم نصب کرد

آخیش راحت شدم

حالا شبا راحت می خوابم

اصلاًخواب پریشون نمی بینم

لامصب دکتر نورتون عجب آنتی ویروسیه!

شمام امتحان کن حرف نداره

 

عباس نعمت الهی بازدید : 44 جمعه 15 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

سالها پیش یکی بود یکی نبود

چند سال گذشت

باز هم یکی بود یکی نبود

جوونها پیر شدند برا بچه هاشون گفتن یکی بود یکی نبود

خیلی ها فکر کردن ، خوندن ، نوشتن باز سالها گذشت

حالاهم

یکی بود یکی نبود

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما داستانها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 13
  • بازدید سال : 217
  • بازدید کلی : 2,676