loading...
دستنوشته ها وشعر
عباس نعمت الهی بازدید : 96 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

فضولی

یه فرشته فضولیش گرفت بفهمه شیطون چیکار کرده اخراجش کردن

رفت تو قسمت پرونده های راکد

هرچی گشت پرونده شیطون رو پیدا نکرد

رفت به مأمور بایگانی رشوه داد تا ته وتو قضیه رو دربیاره

مأمور بایگانی بهش گفت خانوم شما خبرنگارید؟

گفت: نه

پلیسید؟

نه

بازپرسید؟

نه

قاضی پرونده شیطون هستید؟

نه

نکنه کلک شیطون درخواست استیناف داده به ماچیزی نگفته؟ها

فرشته فهمید که شیطون با مأمور بایگانی سروسری داشته و پرونده  ها پولی شده

این مأمور بایگانی هم بازنشسته شد

فرشته هم بخاطر فضولی به بیست هزار سال کار اجباری برا شیطون متهم شد.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما داستانها
    آمار سایت
  • کل مطالب : 21
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 19
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 27
  • بازدید سال : 231
  • بازدید کلی : 2,690